۞ قال رسولُ اللّهِ :
أبْشِري يا فاطمةُ ، فإنّ المهديَّ منكِ . پيامبر خدا صلى الله عليه و آله خطاب به دخترشان حضرت فاطمه فرمودند : بشارت باد تو را اى فاطمه كه مهدى از فرزندان توست.

موقعیت شما : صفحه اصلی » ادعیه » ادعیه و زیارات » معارف معاریف
  • شناسه : 83
  • 27 اردیبهشت 1394 - 7:57
  • ارسال توسط :
ذکر چند دعا در رابطه با امام عصر (قسمت اول)

ذکر چند دعا در رابطه با امام عصر (قسمت اول)

سید رضى الدین على بن طاووس رحمه الله علیه در کتاب فلاح السائل بعد از کلام سابق فرموده: از جمله روایات، روایتى است که ذکر کرده آن را جماعتى از اصحاب ما؛ و ما اختیار نمودیم خبرى را که ذکر کرده آن را ابن ابى قره در کتاب خود به اسناد خود از صالحین (علیهم السلام) […]

سید رضى الدین على بن طاووس رحمه الله علیه در کتاب فلاح السائل بعد از کلام سابق فرموده: از جمله روایات، روایتى است که ذکر کرده آن را جماعتى از اصحاب ما؛ و ما اختیار نمودیم خبرى را که ذکر کرده آن را ابن ابى قره در کتاب خود به اسناد خود از صالحین (علیهم السلام) که فرمود: مکرر بخوان در شب بیست و سوم از ماه رمضان،در حالت ایستاده و نشسته، و بر هر حالتى که باشى، و در تمام آن ماه، و هر قسم که ممکن شود تو را، و هر زمان دیگر؛ میگویى بعد از تمجید کردن خداى تعالى و صلوات بر پیغمبر و آل او (علیهم السلام):

اللهم کن لولیک القائم بأمرک محمد بن الحسن المهدی علیه و على آبائه أفضل الصلاه و السلام فی هذه الساعه و فی کل ساعه ولیا و حافظا و قائدا و ناصرا و دلیلا و مؤیدا حتى تسکنه أرضک طوعا و تمتعه فیها طولا و عرضا و تجعله و ذریته من الأئمه الوارثین اللهم انصره و انتصر به و اجعل النصر منک على یده و اجعل النصر له و الفتح على وجهه و لا توجه الأمر إلى غیره اللهم أظهر به دینک و سنه نبیک حتى لا یستخفی بشی‏ء من الحق مخافه أحد من الخلق اللهم إنی أرغب إلیک فی دوله کریمه تعز بها الإسلام و أهله و تذل بها النفاق و أهله و تجعلنا فیها من الدعاه إلى طاعتک و القاده إلى سبیلک و آتِنا فِی الدّنْیا حَسَنَهً وَ فِی الْ‏آخِرَهِ حَسَنَهً وَ قِنا عَذابَ النّارِ و اجمع لنا خیر الدارین و اقض عنا جمیع ما تحب فیهما و اجعل لنا فی ذلک الخیره برحمتک و منک فی عافیه آمین رب العالمین و زدنا من فضلک و یدک الملأى فإن کل معط ینقص من ملکه و عطاؤک یزید فی ملکک (۱).

و ثقه الاسلام، در کافى روایت نموده از محمد بن عیسى، به اسناد خود از بعضى از صالحین (علیهم السلام) که فرمود: مى‏گویى بعد از تحمید خداوند تبارک و تعالى و صلوات

بر پیغمبر (صلى الله علیه و آله و سلم):

اللّهُمّ کُنْ لِوَلِیّکَ فُلَانِ بْنِ فُلَانٍ فِی هَذِهِ السّاعَهِ وَ فِی کُلّ سَاعَهٍ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ قَاعِداً وَ عَوْناً وَ عَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتّعَهُ فِیهَا طَوِیلًا (۲).

و شیخ ابراهیم کفعمى – در مصباح – دعا را چنین نقل نموده:

اللهم کن لولیک محمد بن الحسن المهدی فی هذه الساعه و فی کل ساعه ولیا و حافظا و قائدا و ناصرا و دلیلا و عینا حتى تسکنه أرضک طوعا و تمتعه فیها طویلا
چهارم: صدقه دادن است – به آنچه مسیر شود، در هز وقت – براى حفظ وجود مبارک امام عصر (علیه السلام) :

هر صدقه (اى) که انسان مى‏ دهد به هر کس، براى هر فایده و غرضى که در نظر گرفته، یا براى نفس خود است، یا براى محبوب عزیزى که در نزد او گرامى است و متوقف

است – به حسب ظاهر – اصلاح بسیارى از امور معاش و معاد او به وجود سلامتى او؛ چون معلم ناصح، پدر و مادر، فرزند، عیان، اخوان و امثال ایشان؛ مثلا در حالت مرض یا

سفر کردن یکى از ایشان، صدقه مى‏دهد به جهت صحت و سلامتى او.

و خیر آن – بالاخره – بر مى‏گردد به خود او؛ زیرا صحت عالم، سبب سلامتى دین اوست، و سلامتى فرزند، باعث قلت یا بر طرف شدن زحمت و کلفت و بقاى نام نیک او و

استمرار طلب مغفرت براى اوست و هکذا.

و چون به برهان عقل و نقل و وجدان، هیچ نفسى عزیزتر و گرامى‏تر نیست و نباید باشد از وجود مقدس امام عصر (علیه السلام)؛ بلکه باید محبوب‏تر از نفس خویش باشد؛

که اگر چنین نباشد، در ایمان، ضعف و نقصان، و در اعتقاد، خلل و سستى است؛ چنان که به اسانید معتبره، از رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) روایت است که

فرمود: ایمان نیاورده احدى از شما، تا این که بوده باشم من و اهل بیت من، محبوب‏تر نزد او از جان و فرزند و تمام مردم.

و چگونه چنین نباشد و حال آن که وجود و حیات و دین و عقل و صحت و عافیت و سایر نعم ظاهریه و باطنیه تمام موجودات، از پرتو آن وجود مقدس و اوصیاى اوست؛ و چون

ناموس عصر، و مدار دهر، و منیر آفتاب و ماه، و سبب آرامى زمین و سیر افلاک در این اعصار، حضرت حجت بن الحسن (علیهما السلام) است، و جامه صحت و عافیت، اندازه

قامت موزون آن نفس مقدس، و شایسته قد معتدل آن ذات اقدس است، پس بر تمامى خود پرستان که تمامى اهتمامشان در حفظ و حراست و سلامتى نفس خویش

است، چه رسد به آنان که جز آن وجود مقدس، کسى را لایق هستى و سزاوار عافیت و تن درستى ندانند، لازم و متحتم است که مقصود اولى و غرض اهم ایشان، از

چنگ زدن به دامان هر وسیله و سببى که براى بقا صحت و استجلاب عافیت و قضاى حاجت و دفع بلیات مقرر شده – چون دعا و تضرع و تصدق و توسل – سلامتى حفظ آن

وجود مقدس باشد.
پنجم: حج کردن و حج دادن به نیابت امام عصر (علیه السلام)، چنان که در میان شیعیان مرسوم بود در قدیم، و آن جناب، تقریر فرمودند.

چنان که قطب راوندى در کتاب خرایج روایت کرده که: ابو محمد دعلجى، دو پسر داشت که یکى از آن دو، صالح بود – و او را ابو الحسن مى‏گفتند و او مردگان را غسل مى‏داد

– و پسر دیگر او مرتکب محرمات مى‏شد.

مردى از شیعیان، زرى به ابو محمد مذکور داد که به نیابت حضرت صاحب الامر (علیه السلام) حج کند – چنان که عادت شیعیان در آن وقت چنین بود – و ابو محمد، قدرى از

آن زر را به آن پسر فاسد داد و او را با خود برد که براى حضرت حج کند.

وقتى که از حج برگشت، نقل کرد که: در موقف – یعنى عرفات – جوان گندم گون نیکو هیاتى را دیدم که مشغول تضرع و ابتهال و دعا بود، و چون من نزدیک او رسیدم، به

سوى من التفات نمود و فرمود: اى شیخ! آیا حیا نمى‏کنى؟ من گفتم: اى سید من! از چه چیزى حیا کنم؟

فرمود: به تو حجه مى‏دهند از براى آن کسى که مى‏دانى و تو آن را به فاسقى مى‏دهى که خمر مى‏ آشامد، نزدیک است که این چشم ضایع شد.

ششم: برخاستن از براى تعظیم شنیدن اسم مبارک آن حضرت، خصوص اگر به اسم مبارک قائم (علیه السلام) باشد؛ چنانکه سیره تمام اصناف امامیه – کثر هم الله تعالى –

بر آن مستقر شده در جمیع بلاد، از عرب و عجم و ترک و هند و دیلم، و این خود کاشف باشد از وجود ماخذ و اصلى براى این عمل؛ اگر چه تاکنون به نظر نرسیده، ولکن از

چند نفر از علما و اهل اطلاع، مسموع شد که ایشان خبرى در این باب دیدند.

بعضى از علما نقل کرده که این مطلب را سوال کردند از عالم متبحر جلیل، سید عبدالله، سبط محدث جزایرى، و آن مرحوم در بعضى از تصانیف خود جواب دادند که خبرى

دیدند که مضمون آن این است: روزى در مجلس حضرت صادق (علیه السلام) اسم مبارک آن جناب برده شد، پس حضرت به حجت تعظیم و احترام آن، برخاست.

در اهل سنت، این عادت مرسوم است براى مبارک حضرت رسول (صلى الله علیه و آله و سلم).

سید احمد مفتى شافعى مکى معاصر، در سیره خود گفته: جارى شد عادت بر این که مردم چون مى‏شوند ذکر وصف حضرت رسول (صلى الله علیه و آله و سلم) را بر مى‏

خیزند به جهت تعظیم آن حضرت، و این برخاستن مستحسن است؛ چون در آن برخاستن، تعظیم پیغمبر (صلى الله علیه و آله و سلم) است، و به جا آورده‏ اند این کار رإ؛للّه‏

للّهّ‏ّ بسیارى از علماى امت که به ایشان باید اقتدا نمود.
هفتم: از تکالیف در ظلمات ایام غیبت، تضرع و مسالت از خداوند تبارک و تعالى، به جهت حفظ ایمان و دین از تطرق (۳)

شبهات شیاطین و زنادقه مسلمین، که زندقه کفر خود را به لباسى از کلمات حقه پوشانیده‏ اند چون دانه‏ اى که صیاد در زیر دام پنهان کند، و پیوسته به آن، ضعفا را صید و

اباطیل خود را به وسیله آن چند کلمه حقه، در قلوب داخل کنند.

چنانکه براى اهل دیانت مشکل و مشتبه نمودند که راست شده و عده‏ اى که صادقین (علیهم السلام) دادند، چنان که نعمانى در غیبت خود، از جناب صادق (علیه السلام)

روایت کرده که فرمود: به درستى که از براى صاحب این امر، غیبتى است، که متمسک در آن غیبت به دین خود، مانند کسى است که به دست خود، خار درخت خاردار را بتراشد تا همواره شود.

و از این جهت، امر فرمودند به خواندن برخى از دعاها؛

شیخ نعمانى در غیبت و کلینى در کافى به اسانید متعدده روایت کردند از زراره که گفت: شنیدم که ابو عبدالله (علیه السلام) مى‏فرماید: به درستى که از براى قائم (علیه

السلام) غیبتى است پیش از آن که خروج کند.

پس گفتم: از براى چه؟

گفت: مى‏ترسد؛ و اشاره فرمود با دست خود به شکم مبارک.

آن گاه فرمود: اى زراره! و اوست منتظر و اوست کسى که شک مى‏شود در ولادتش؛ پس بعضى از مردم مى‏گویند که پدرش مرد و جانشینى نگذاشت، و بعضى از ایشان

مى‏گویند که حمل بود، و بعضى از ایشان مى‏گویند که او غائب است، و بعضى مى‏گویند که متولد شد پیش از وفات پدرش به دو سال؛ و اوست منتظر؛ غیر این که خداوند

خواسته که امتحان کند قلوب شیعه را؛ پس در این زمان، به شک مى‏ افتد مبطلون (افراد باطل).

زراره گفت: پس گفتم تن فداى تو شدم! اگر درک کردم آن زمان را کدام عمل را بکنم؟

فرمود: اى زراره! اگر درک کردى آن زمان را پس بخوان این دعا را:

اللّهُمّ عَرّفْنِی نَفْسَکَ فَإِنّکَ إِنْ لَمْ تُعَرّفْنِی نَفْسَکَ لَمْ أَعْرِفْ نَبِیّکَ اللّهُمّ عَرّفْنِی رَسُولَکَ فَإِنّکَ إِنْ لَمْ تُعَرّفْنِی رَسُولَکَ لَمْ أَعْرِفْ حُجّتَکَ اللّهُمّ عَرّفْنِی حُجّتَکَ فَإِنّکَ إِنْ لَمْ تُعَرّفْنِی

حُجّتَکَ ضَلَلْتُ عَنْ دِینِى (۴).

برگرفته از کتاب خورشید غایب – مختصر نجم الثاقب پیرامون حضرت مهدى (عج) – ثقه المحدثین میرزا حسن نورى‏

پی نوشت :

۱ – بحار الانوار: ج ۹۷، ص ۳۴۹٫

۲ – کافى: ج ۳، ص‏۱۰۳، ح ۳۷٫

۳ – راه یابى.

۴ – اصول کافى: ج ۱، ص ۳۳۷٫

برچسب ها

این مطلب بدون برچسب می باشد.

برای مطالعه پیشنهاد می شود :

پاسخ دادن

ایمیل شما منتشر نمی شود. فیلدهای ضروری را کامل کنید. *

*

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.