۞ قال رسولُ اللّهِ :
أبْشِري يا فاطمةُ ، فإنّ المهديَّ منكِ . پيامبر خدا صلى الله عليه و آله خطاب به دخترشان حضرت فاطمه فرمودند : بشارت باد تو را اى فاطمه كه مهدى از فرزندان توست.

  • شناسه : 424
  • 01 خرداد 1394 - 10:21
  • ارسال توسط :
دسته بندی نشانه های ظهور

دسته بندی نشانه های ظهور

باید گفت این علائم به دودسته تقسیم میشود : ۱-علائم غیر حتمی – ۴۰۷  – مورد : مقصود از علائم غیر حتمی آن است که وقوع آن ممکن است مشمول بداء گردد، چرا که فی الجمله مشروط به شروطی است که اگر آن شروط تحقق یابد آن علائم واقع می شوند، و اگر آن شروط […]

باید گفت این علائم به دودسته تقسیم میشود :
۱-علائم غیر حتمی – ۴۰۷  – مورد :

مقصود از علائم غیر حتمی آن است که وقوع آن ممکن است مشمول بداء گردد، چرا که فی الجمله مشروط به شروطی است که اگر آن شروط تحقق یابد آن علائم واقع می شوند، و اگر آن شروط مفقود باشد، آن علائم نیز تحقق نمی‌یابند.
۲-علائم حتمی -۵- مورد:

منظور از علائم حتمی آن است که تقدیر قطعی خدا به وقوع آن تعلق گرفته است .
پیامبر در حدود ۱۴۰۰ سال پیش در حالی که پرده ی کعبه را گرفته بودند علائم ظهور را به سلمان گفتند.روایتی نیز از امام جعفر صادق در این خصوص میباشد،که جمع این روایات را به طور مختصر بیان میکنیم

الف:علائم غیرحتمی ظهور۴۰۷ مورد است که ۴۰۲مورد آن به وقوع پیوسته است.

۱- مردها زیر ابرو بر میدارند.۲-مردم سوار فیل های فلزی مشوند ودر آسمان حرکت میکنند(هواپیما)
۳-زمانی که انسان ها یکی از شرق ویکی از غرب با یکدیگر صحبت میکنند۴- مردم نماز را ضایع میکنند تا به کار های دنیایی برسند۵- دروغگوتصدیق و راست گو تکذیب میشود۶- ریاست دست زنان می افتد۷- مؤمن نتواند نهی از منکر کند مگر در قلبش۸- والیان در قضاوت رشوه بگیرند۹- مردم را به تهمت و یا سوء ظن بکشند۱۰- سوگند های دروغ به خدا بسیار گردد۱۱- مردم در گفتن سخن باطل و دروغ با هم رقابت می کنند؛ و شنیدن سخن حق بر مردم سنگین، ولی شنیدن باطل برایشان آسان است؛ و همسایه از ترس زبان همسایه به او احترام می‌کند
۱۲- ‌ قبر مرده‌ها را بشکافند و آنها را اذیت کنند؛۱۳- با حیوانات آمیزش ‌شود؛ و مرد به مسجد (محل نماز) می‌رود و وقتی برمی‌گردد لباس در بدن ندارد؛ یعنی لباسش را دزدیده اند
۱۴- در مکه و مدینه کارهایی می‌کنند که خدا دوست ندارد، و کسی از آن جلو گیری نمی‌کند، و هیچ کس بین آنها و کارهای بدشان مانع نمی‌شود؛ و آلات موسیقی و لهو و لعب در مدینه و مکه آشکار گردد؛ و مرد سخن حق گوید و امر به معروف و نهی از منکر کند، ولی دیگران او را از این کار برحذر می‌دارند
۱۵- مردم به همدیگر نگاه می‌کنند [یعنی چشم همچشمی می کنند، یا معیارشان بر خوب و بد اعمال خدا نیست] ۱۶- عقوق پدر و مادر رواج دارد، و فرزندان هیچ احترامی برای آنها قائل نیستند، بلکه نزد فرزند از همه بدترند
۱۷- قدرتمندان، غذای عمومی مردم را احتکار می کنند؛ و‌ اموال خمس در راه باطل تقسیم گردد، و با آن قماربازی و شراب خواری شود، و به وسیله شراب بیمار را مداوا، و برای بهبودی، آن را تجویز کنند؛ و مردم در امر به معروف و نهی از منکر و ترک دین بی تفاوت و یکسانند؛ و هنگامی که سر و صدای منافقان برپا، اما صدای حق طلبان خاموش است؛ و هنگامی که برای اذان و نماز مزد می‌گیرند؛ و مسجدها پر است از کسانی که از خدا نمی ترسند و غیبت هم می نمایند
۱۸- علامت دیگر، قطع رحم می باشد. در حدیث شریفی از پیامبر وارد شده است که «در آخر الزمان قطع رحم شایع گردیده و مردم به خاطر طعام دادن بر هم منّت گذارند، آنگاه که بزرگترها بر کوچکترها محبت نکنند و حیای کوچکترها بسیار کم شود.»۱۹- کافر به خاطر سختی مؤمن، شاد است۲۰- شراب را آشکار می‌آشامند و برای نوشیدن آن کنار هم می‌نشینند و از خداوند متعال نمی‌ترسند۲۱- اهل قرآن و دوستان آنها خوارند۲۲- حلال، حرام شود و حرام، حلال گردد۲۳-: طالب حلال، مذمت و سرزنش می‌شود و طالب حرام، ستایش و احترام می‌گردد.۲۴- استان‌داران از روی طمع، خائنان را امین خود قرار دهند.
۲۵- برروی منبرهاازپرهیزکاری سخن می‌گویند،ولی گویندگان آن پرهیزکارنیستند.
۲۶- هدف مردم شکم وشهوت‌شان است.۲۷-مساجد را زینت میکنند ولی خالی است.
۲۸-قرآن خوان و قرآن فهم کم میشود۲۹- ابتلای انسان به مرگ سرخ وسفید.مراد از مرگ سرخ قتل به شمشیر است.ومراد ازمرگ سفید طاعون است۳۰- اهل باطل بر اهل حق پیشی گرفته‌اند.
۳۱-زکات دادن غرامت شمرده میشود.زمانی که خورشید از جانب مغرب طلوع میکند.۳۲- مردان از نظر لباس و قیافه شباهت به زنها پیدا مى کنند و نیز زنان شبیه به مردها مى شوند.

قبل از پایان بحث لازم به ذکر است که یکی دیگر از نشانه های حضور که نه از علائم حتمی ظهور بلکه از علائم نزدیک به علائم حتمی ظهور است (خر دجّال ) میباشد.
دَجَل به معنای روکش نمودن یک شئ است که باطن آن کم‌ارزش باشد ولی روی‌ آن را زرق و برق داده یا طلاکاری کنند بنابراین وقتی دجال را برای کسی بکار می‌برند یعنی‌ آن شخص منافق، دروغگو و فریبنده است
در روایتی گفته شده است که او یک چشم در پیشانی دارد و از دهانش پیشرفته ترین آهنگ ها خارج میشود و اطرافش زنان لخت میرقصند .
روایتی دیگر بیان از این دارد که دجال مردی چاق،‌سرخ ‌رو، موی سر مجعّد، چشم راست او اعور، چشم او مانند دانه انگوری است که بر روی آب قرار دارد.
محل خروج دجال که در روایات مکآنهای مختلفی برایش نقل شده است از جمله اصفهان، خراسان، سجستان و همچنین سرنوشت دجال که عاقبت به دست چه کسی به هلاکت می‌رسد که در این باره روایات دو دیدگاه را مطرح می‌کنند بعضی قائلند که به دست حضرت عیسی و بعضی به دست حضرت مهدی (عج) جهت اختصار ما در پی ذکر روایات نیستیم.
امیرالمؤمنین(علیه السلام) می فرماید:«او با صدای بلندی فریاد می زند که بین مشرق و مغرب ، صدایش را جن و انس و شیطان می شنوند (ممکن است این عمل به وسیله رسانه های موجود از قبیل ماهواره ، اینترنت و شبکه های رادیویی صورت بگیرد) و می گوید: ای دوستان من! به سوی من آیید. من هستم کسی که آفریده است؟ پس استوار ساخته و مقرر کرده و هدایت نموده است. (و مردم را به شرک فرا می خواند) و می گوید (انا ربکم الاعلی یعنی: من پروردگار برتر شما هستم).
مرحوم محدث قمی (رحمه الله) می گوید: در روایت ابو امامه است که رسول خدا (ص) فرمودند: «هر مؤمنی که دجال را ببیند، آب دهان خود را بر روی او بیندازد و سوره مبارکه حمد را بخواند، تا سحر آن ملعون دفع شود و در او اثر نکند.
چون او ظاهر شود، عالم را پر از فتنه و آشوب نماید، و میان او و لشکر قائم (علیه السلام) جنگ واقع شود و بالاخره آن ملعون به دست مبارک حضرت حجت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) یا به دست عیسی بن مریم (علیه السلام) کشته شود.
البته عقیده شیعه بر این است که امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است که دجال را می کشد نه حضرت عیسی(علیه السلام.

ب:علائم حتمی ظهور

 

الف: خروج سفیانی :سفیانی از نوادگان معاویه میباشد.نام اصلی او عثمان بن عنبسه است ودر وادی یابس متولد شده است. و چون از نسل ابوسفیان است، معروف به «سفیان» است. او مردی است با چهره‌ای ترسناک که آبله روست و چشمانی کبود وریز دارد.
رسول ‏اکرم‏ صلى الله علیه وآله وسلم مى‏فرماید:یَخْرجُ رَجلٌ یُقال لَه:السُّفیانى فی عمقِ دَمشق، وعامَّهُ مَن یَتْبَعُه مِن کَلب، فَیَقتُل حَتَّى یَبْقُرَ بُطُونَ النِّساءوَ یَقتُل الصِّبیان؛ مردى ازدل دمشق خروج کندکه به او سفیانى گویند، همه پیروانش از تیره کلب هستند، آنقدر کشتار کند که حتى شکم زنان را مى‏شکافد و کودکان راازدم تیغ میگذراند
امیرمؤمنان‏ علیه السلام در حدیثی مى‏فرماید: گروهى از اولاد رسول خدا به بلاد روم پناهنده مى‏شوند. سفیانى کسى را به نزد پادشاه روم مى‏فرستد که بندگانم را به من بازگردان. او نیز آنها را برمى‏گرداند، پس آنها را در دمشق گردن مى‏زند.
حضرت علی در ضمن یک حدیث طولانى از ابعاد دیگرى از جنایات سفیانى پرده برداشته مى‏فرماید: با ۷۰۰۰۰ نفر به سوى عراق حرکت مى‏کند. در کوفه، بصره و دیگر شهرها مى‏گردد، ارکان اسلام را منهدم مى‏کند؛ دانشمندان را مى‏کشد، قرآن‏ها را مى‏سوزاند، مساجد را ویران مى‏کند، محرمات را مباح کند، به نوازندگى فرمان مى‏دهد، کارهاى ناشایست را تجویز مى‏کند، از فرایض الهى جلوگیرى مى‏نماید. از جور و ستم پروا نکند، هر کس که نامش محمد، على، جعفر، حمزه، حسن، حسین، فاطمه، زینب، ام کلثوم، خدیجه و عاتکه باشد، به سبب دشمنى با خاندان پیامبر از دم شمشیر مى‏گذراند.
در حدیثی از امام صادق(ع) آمده است که فرمود: «آنگاه که خورشید به مغرب خود نزدیک می‌شود، کسی از مغرب فریاد می‌زند: ای مردم، مولای شما در بیابان خشک (بیدا) ظهور کرد و او عثمان بن عنبسه از فرزندان خالد بن یزید بن معاویه بن ابوسفیان است. با او بیعت کنید تا هدایت شوید و با او مخالفت نکنید که گمراه می‌شوید. پس ملائکه و جن او را تکذیب می‌کنند. هر آن‌که ،در شک و تردید است و هر کافر و منافقی با ندای او گمراه می‌شود».
شیخ صدوق از ابو منصور البحبی نقل کرده است که می‌گوید: از امام صادق(ع) درباره اسم سفیانی سؤال کردم. فرمود: «تو را با اسمِ او چه کار؟ هر گاه مناطق پنج‌گانه شام: دمشق، حمص، فلسطین، اردن و حلب را تصرف کرد، منتظر فرج باشید.» گفتم: آیا ۹ ماه این را در تصرف دارد؟ فرمود: «خیر بلکه تصرف او ۸ ماه است که یک روز هم بر آن اضافه نمی‌شود.» در روایات آمده است سفیانی با حمایت صهیونیستها و غربی ها در سوریه(ویا اردن) کودتا می کند و سپس یک گروه به نام بنی کلب از او حمایت می کنند ، بنی کلب جماعتی هستند که بخشی از آنها در ارتش اسرائیل ، بخشی در سوریه و بخشی در لبنان زندگی می کنند.
سفیانی در حال حاضر در سوریه زندگی میکند ، قدرتمند، و مشغول نقش آفرینی در خاورمیانه است
و همانطور که از روایات بر می آید جنگ جهانی را سفیانی شروع میکند و شروع آن عراق است .شهر عراق به فقر میافتد و حتی مبلغ برای سر شیعیان تعیین میگردد به طوری که گفته میشود فتنه این ملعون در نواحی مختلف بلاد اسلامی گسترش می‌یابد و در این فتنه به طور خاص بر اصحاب علی(ع) و شیعیان آن حضرت (ع) سخت می‌گذرد تا جایی که ندا دهنده‌ای از سوی سفیانی ندا می‌دهد: «آگاه باشید هر کس سرِ شیعه‌ای از شیعیان علی(ع) را بیاورد هزار درهم جایزه می‌گیرد.» در این اوضاع همسایه بر همسایه‌اش هجوم می‌برد و می‌گوید: او از شیعیان علی(ع) است. پس گردنِ او را می‌زند و هزار درهم جایزه می‌گیرد.
او بعد از عراق به شام و پس از آن به لبنان سپس به فلسطین و بعد از آنجا به اردن میرود بعد از سه ماه جنگ لشکری به سمت مدینه میفرستد با رسیدن لشکر سفیانی به مدینه، به مدت سه روز هر عملی را در این شهر مباح اعلام می‌کنند و در آن به قتل و ویرانی مشغول می‌شوند.
در ادامه ی علائم حتمی ظهور، سرنوشت سفیانی را بیان میکنیم.
ب: قیام یمانی:
خروج یمانی از روشن ترین علایم است که بیش از چهارده ماه فاصله با ظهور آن حضرت نخواهد داشت.
آنگاه که یمانی قیام کند فروش اسلحه به مردم حرام است. و آنگاه که خروج کند به سوی او بشتاب که درفش هدایت است و بر هیچ مسلمانی سرپیچی از آن روا نیست. اگر کسی سرپیچی کند از اهل آتش خواهد بود؛ زیرا که او مردم را به راه حق دعوت می کند.(امام باقر)
امام صادق(ع) می‌فرمایند: «در میان درفش‌ها (پرچم‌ها)، هدایت‌گرتر از درفش یمانی وجود ندارد، چون درفش حق است و شما را به سوی صاحبتان دعوت می‌کند».
و خاستگاه خروج یمانی سرزمین صنعای یمن است. امام باقر علیه السّلام می فرمایند:
سفیانی از شام و یمانی از یمن خروج می کند.
که خروج این دو خیلی سریع و به دنبال هم می باشد، یعنی در ماه رجب المرجّب. امام صادق علیه السّلام می فرمایند:
خروج یمانی و سفیانی همانند دو اسب مسابقه است که همزمان با هم و به دنبال یکدیگر است
همراه با یمانی ۲نفر از خراسان قیام میکنند۱-سید حسنی ۲-سید خراسانی که این سه نفر در یک ماه یعنی رجب قیام میکنند.
رسول اکرم صلّی الله علیه و آله می فرماید:
سه پرچم در یک سال و یک ماه و یک روز خروج می کند: سفیانی، خراسانی و یمانی، که در میان آن ها خالص تر از پرچم یمانی نیست. او مردم را به سوی حق فرا می خواند.
در خصوص پرچم نهضت یمانی، از امام صادق(ع) نقل شده است: «یمانی از یمن با پرچم‌های سفید خروج می‌کند»
روایات می گویند: یمانی در پی نبرد سفیانی با وی وارد عراق می شود. یمانی با مدد از نیروی خراسانی وارد صحنه کارزار با لشگریان سفیانی می شود. لسان روایات دلالت بر این مطلب دارد که در این نبرد سپاه یمنی پشتیبانی سپاه خراسانی را بر عهده دارد.
ج:صیحه ی آسمانی
در بیست وسوم ماه رمضان شب جمعه فرشته ای در آسمان ندا می دهد و مردم را به ظهور امام (علیه السلام) بشارت می دهد، این فرشته، جبرئیل امین می باشد و ندای او در سراسر زمین شنیده می شود و هر کس به زبان و لهجه ی خود، آن ندا را می شوند اما جهت آن تشخیص داده نمی شود. « الحق مع علی و شیعته ؛ حق با علی بن ابیطالب و پیروان اوست .» در کنار این ندا، شیطان فریاد بر می دارد: عثمان مظلوم کشته شد، هدف او به شبهه انداختن مردم است.

حضرت صادق علیه السلام فرمود:«صدای جبرئیل از آسمان است و صدای ابلیس از زمین، پس پیروی کنید صدای اول را و بپرهیزید از اینکه به صدای دوم مفتون شوید».
د:فرو رفتن لشکر سفیانی در بیداء (خسف البیداء)
واژه “خسف”، به معنای فرو رفتن و پنهان شدن است
در همان حال که سفیانی در حال قتل و غارت است در چند کیلومتری مدینه، در مکه، حضرت مهدی (عج) با تکیه بر خانه ی حق، ظهور خویش را اعلام می کند. سفیانی افسار گسیخته، سپاهی را از شام به طرف مکه گسیل می کند.

چوپانی که در آن حوالی گوسفندهایش را برای چرا بیرون آورده است وقتی سپاه را می بیند که به سمت مکه می رود، می گوید: وای بر مکیان! چه سپاهی به سمت آنها می آید. او به خانه اش می رود و وقتی برمی گردد می بیند هیچ سپاهی در آنجا نیست. قسمتی از پارچه ی لباس سربازان را می بیند که بیرون از خاک است، هر چه آن را می کشد می بیند بیرون نمی آید، می فهمد زمین آنها را در خود فرو برده است. این چوپان خبر را برای بقیه می برد.
در این میان تنها دو نفر از سپاه زنده می مانند که در روایات با نامهای «بشیر»«بشارت دهنده» و «نذیر» «ترساننده» یاد شده است. این دو نفر برای آن زنده می مانند که خبر را به گوش سفیانی و سپاه امام زمان (عج) برسانند. این دو بخت برگشته، که نجات پیدا می کنند، صورتشان به پشت برگرداننده می شود. به این علت که جبرئیل به صورت آنها سیلی می زند. امام باقر علیه السلام می-فرماید این آیه در رابطه با آنها نازل شده است که:
یا أَیُّهَا الَّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ آمِنُوا بِما نَزَّلْنا مُصَدِّقاً لِما مَعَکُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَطْمِسَ وُجُوهاً فَنَرُدَّها عَلى‏ أَدْبارِها (نساء۴۷)

بشیر به طرف امام زمان می رود و وقتی به مکه می رسد که حضرت در مسجد الحرام و در کنار کعبه تشریف فرما هستند. او در حالی که صورتش به عقب برگشته است در حضور حضرتش می ایستد و عرض می کند: من بشیر هستم. یکی از ملائکه به من فرموده است که محضر شما شرفیاب شوم و به هلاکت لشگریان سفیانی، شما را بشارت دهم. آری همه آنها در سرزمین بیداء در زمین فرو رفتند. حضرت می فرمایند جریان خودت و برادرت را نقل کن.
عرض می کند که من و برادرم در لشگر سفیانی بودیم که شهرها را از دمشق تا زوراء و همچنین شهر کوفه را ویران کردیم. آنگاه به مدینه آمدیم و این شهر را نیز در هم کوبیدیم و نیز مسجد نبوی را خُرد کردیم و مرکبهای سواری خود را در روضه نبوی بستیم و مرکبها آنجا را آلوده کردند و سپس از مدینه با سپاهی مجهز به قصد خراب کردن خانه خدا و کشتار مردم حرکت کردیم. چون به سرزمین بیداء رسیدیم مقداری در آنجا توقف کردیم. ناگاه صدایی بلند شد و گفت: ای سرزمین بیداء! ستمگران را در کام خویش فرو ببر و هلاک کن. پس تمام سپاهیان در کام زمین فرو رفتند و فقط من و برادرم باقی ماندیم که ناگهان فرشته ای نمایان شد و به صورت من و برادرم آنچنان کوبید که صورت ما به عقب برگشت و به برادرم دستور داد به طرف سفیانی برود و خبر هلاکت لشگرش را به او بدهد و به من هم دستور داد به نزد شما بیایم و بشارت هلاکت لشگر سفیانی را به شما برسانم و بدست شما توبه کنم که خدا توبه من را خواهد پذیرفت. سپس حضرت توبه او را می-پذیرد و دست مبارکشان را بر صورت وی می کشند و به حالت اول بازگردیده با حضرت بیعت می-کند و همراه ایشان خواهد بود.
فایده ی این صورت برگشته این است که وقتی سفیانی، نذیر را می بیند حرف او را باور می کند.
اینجا، پایان کار سفیانی است. سپاهی از او به بیابان فرو رفته، برخی از سپاهیانش توسط نیروهای یمانی و سیدخراسانی زمین گیر شده اند و خودش مانده و سپاهی کوچک و دلی پر ترس.
این است معنای آیه ی «و اگر ببینی هنگامی که آنان وحشت زده اند و دیگر آنها را راه گریزی نیست و از مکانی نزدیک گرفته می شود»
«انّ الله لا یخلِفُ المیعاد»
ه:کشتن نفس زکیه
پنجمین و آخرین نشانه از نشانه‏هاى حتمى، قتل نفس‏زکیه است. نفس‏زکیه به معناى ‏انسان بى‏گناه است
شیخ مفید (ره) از امام باقر (ع) روایت می کند که فرمود: «فاصله بین قتل نفس زکیه و ظهور قائم (ع) بیش از پانزده شبانه روز زیادتر نیست.»
از روایتی استفاده می‌شود که او نماینده امام مهدی (عج) است که از طرف آن حضرت مأموریت یافته پیام آن حضرت را در مسجد الحرام به مردم اعلان کند. وی پس از انجام این مأموریت توسط دشمنان حضرت به شهادت می‌رسد. از امام باقر(ع) در این باره چنین روایت شده است: «یقول القائم لاصحابه یا قوم ان اهل مکه لایریدوننی ولکنی مرسل الهیم لاحتج علیهم بما ینبغی لمثلی ان یحتج علیهم فیدعو رجلا من اصحابه فیقول له امض الی اهل مکه فقل یا اهل مکه انا رسول فلان الیکم و هو یقول لکم انا اهل بیت الرحمه و معدن الرساله و الخلافه … فاذا تکلم الفتی بهذا الکلام اتوا الیه فذبحوه بین الرکن و المقام و هی النفس الزکیه»

«قائم(عج) به یارانش می‌فرماید: ای اصحاب من مردم مکه مرا نمی‌خواهند ولی برای آن که آن گونه برای همانند من شایسته است، حجت را بر آنان تمام کنم، فرستاده‌ای را به سوی ایشان می‌فرستم سپس یکی از یارانش را فرا می‌خواند و به او می‌فرماید: به سوی اهل مکه برو و به آنها بگو ای مردم مکه من فرستاده فلانی [حضرت مهدی(عج)] به سوی شما هستم و او برای شما چنین پیغامی فرستاده است که ما خاندان رحمت و جایگاه رسالت و خلافت هستیم… وقتی سخن این جوان تمام می‌شود، به او هجوم می‌آورند و در میان رکن و مقام او را سر می‌برند و او همان نفس زکیه است.»
همانطور که از روایات بر می اید و در بالا نیز اشاره کردیم فاصله ی کشته شدن نفس زکیه تا قیام جهانی بیش از پانزده روز نمی باشد.

پاسخ دادن

ایمیل شما منتشر نمی شود. فیلدهای ضروری را کامل کنید. *

*

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.