۞ قال رسولُ اللّهِ :
أبْشِري يا فاطمةُ ، فإنّ المهديَّ منكِ . پيامبر خدا صلى الله عليه و آله خطاب به دخترشان حضرت فاطمه فرمودند : بشارت باد تو را اى فاطمه كه مهدى از فرزندان توست.

  • شناسه : 705
  • 08 خرداد 1394 - 21:26
  • ارسال توسط :
ذکر اسم،کنیه،القاب و مولد حضرت صاحب الزمان‏(عج)

ذکر اسم،کنیه،القاب و مولد حضرت صاحب الزمان‏(عج)

نام و برخی مشخصات حضرت مهدی (۱)(اسم و کنیه و القاب حضرت بقیه اللَّه علیه السّلام) حضرت صاحب الزمان علیه السّلام همنام با حضرت رسول صلى اللَّه علیه و آله و مکنّى به کنیه آن جناب است، در روایات آمده است که شایسته نیست کسى آن حضرت را با نام و کنیه اسم ببرد، تا […]

نام و برخی مشخصات حضرت مهدی

(۱)(اسم و کنیه و القاب حضرت بقیه اللَّه علیه السّلام)

حضرت صاحب الزمان علیه السّلام همنام با حضرت رسول صلى اللَّه علیه و آله و مکنّى به کنیه آن جناب است، در روایات آمده است که شایسته نیست کسى آن حضرت را با نام و کنیه اسم ببرد، تا آن گاه که خداوند بظهور او زمین را مزین کند و دولت او را ظاهر سازد حضرت بقیه اللَّه ملقب است به: حجت، قائم، مهدى، خلف صالح، صاحب الزمان و صاحب، شیعیان در غیبت صغرى از وى به «ناحیه مقدسه» تعبیر میکردند، و این در بین آنان رمزى بود که به این وسیله او را میشناختند، و از روى رمز و تقیه «قائم» و «صاحب الامر» هم میگفتند.

(تولد حضرت صاحب علیه السّلام)

حضرت صاحب عجل اللَّه تعالى فرجه در نیمه شعبان سال دویست و پنجاه و پنج هجرى در سامراء متولد شد، و این مطلب را مرحوم کلینى- رضوان اللَّه علیه- روایت کرده است، و سن مبارک آن جناب در هنگام وفات پدرش پنج سال بوده، خداوند سبحان در حال کودکى به وى حکم داد همان طور که به یحیى مرحمت فرمود، و او را در حال طفولیت امام قرار داد همان طور که عیسى را در گهواره امام معرفى کرد.

۱- حکیمه خاتون گوید: ابو محمد حسن بن على علیهما السّلام دنبال من فرستاد و گفت:

اى عمه افطارت را در نزد ما باش، زیرا امشب نیمه شعبان است و خداوند حجت خود را ظاهر میکند، گوید: گفتم: مادر او کیست؟ فرمود: نرجس، گفتم: فدایت گردم‏ در وى آثار حمل نیست، فرمود: مطلب همین است که گفتم، حکیمه گوید: من به منزل ابو محمد رفتم پس از این که سلام کردم نرجس خاتون آمد و کفش‏ها را از پایم بیرون کرد و گفت: اى سیده من امشب حالت چگونه است؟.

حکیمه گفت: سیده من و خانواده‏ام شما هستید، گوید: وى از این کلام من ناراحت شد و تعجب کرد و گفت: این چه سخن است میگوئید، گفتم: اى دخترک من خداوند در این شب کودکى بتو خواهد داد که سید دنیا و آخرت خواهد بود، گوید:

وى از این کلام شرمنده شد، گوید پس از اینکه افطار کردم و نماز عشا را اداء نمودم به خواب رفتم.

پس از نیمه شب بار دیگر بیدار شدم و شروع به اداى نماز شب کردم، هنگامى که از نماز خود فارغ شدم نرجس هم چنان در خواب بود، پس از تعقیب نماز همان طور که نشسته بودم خوابم ربود، بار دیگر که بیدار شدم باز نرجس را خوابیده یافتم، بعد از مختصرى نرجس از خواب بیدار شد و نماز خود را خواند و باز بخواب رفت.

حکیمه گوید: من بیرون شدم تا از طلوع فجر مطلع شوم، فجر اول گذشت نرجس باز هم در خواب بود، در این هنگام براى من شک عارض شد، ناگهان ابو- محمد فریاد زد: اى عمه شتاب مکن که اینک موضوع انجام خواهد گرفت و فرزندم متولد خواهد گردید، من نشستم و سوره «الم سجده» و «یس» را خواندم در این بین که مشغول قرائت قرآن بودم ناگهان نرجس با ناراحتى از خواب بیدار شد، من خود را به او رساندم و گفتم: نام خدا را بر زبان جارى کن.

گفتم: چیزى احساس میکنى؟ گفت: آرى گفتم: این همان است که اول شب به شما گفتم، اینک مضطرب نباش و خود را جمع کن و دلت را آرام نگهدار، پس از این فتره براى من و او دست داد و بعد متوجه شدم امام متولد شده است، در این هنگام جامه را از نرجس برداشتم و دیدم وى به سجده رفته است، او را در بر گرفتم و پاک و پاکیزه‏اش یافتم.

حضرت ابو محمد علیه السّلام فریاد زد: اى عمه فرزندم را نزد من بیاور، پس از این کودک را نزد وى بردم دست خود را بر پشت او قرار داد و پاهایش را هم به سینه چسبانید و زبانش را بدهان او آورد و دستش را هم بر گوش و چشم و مفاصل او کشید و بعد فرمود: اى فرزند من سخن بگو، فرمود: أشهد أن لا اله إلا اللَّه و أشهد أن محمّدا رسول اللَّه صلى اللَّه علیه و آله.

بعد از این بر امیر المؤمنین و ائمه اطهار علیهم السّلام صلوات فرستاد تا آنگاه که به پدرش رسید توقف کرد، حضرت ابو محمد فرمود: اى عمه اکنون کودک را نزد مادرش ببرید تا بر او سلام کند و بعد از آن بار دیگر نزد ما بیاورید، حکیمه گوید: کودک را نزد مادرش بردم و بار دیگر نزد پدرش برگردانیدم و مقابل او گذاشتم.

حضرت عسکرى علیه السّلام فرمود: اى عمه روز هفتم کودک را نزد ما حاضر کنید، حکیمه گوید: روز بعد رفتم به ابو محمد سلام کنم، هنگامى که پرده را برداشتم تا سید خود را مشاهده کنم او را در جاى خود ندیدم، عرض کردم: فدایت گردم پس سید ما چه شد؟ فرمود: اى عمه ما او را بکسى سپردیم که مادر موسى فرزندش را به او سپرد، حکیمه گوید: روز هفتم که خدمت حضرت ابو محمد علیه السّلام رسیدم و پس از اینکه بر وى سلام کردم فرمود: اینک پسرم را حاضر کنید، در این هنگام حضرت صاحب علیه السّلام را در حالى که در پارچه‏اى پیچیده شده بود خدمت آن جناب بردم، وى مانند دفعه اول همان تشریفات را انجام داد و سپس زبانش را در دهان او گذاشت مثل اینکه او را غذا میداد و شیر و یا عسل بوى میخورانید.

پس از این فرمود: اى پسرک من اکنون تکلم کنید، فرمود: «أشهد أن لا إله إلا اللَّه» و بعد بر حضرت رسول و امیر المؤمنین و ائمه اطهار علیهم السّلام صلوات فرستاد و در پدرش توقف کرد و بعد این آیه شریفه را قرائت کرد: وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّهً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِینَ* وَ نُمَکِّنَ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ وَ نُرِیَ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ جُنُودَهُما مِنْهُمْ ما کانُوا یَحْذَرُونَ‏ موسى گوید: از عقبه خادم این مطالب را پرسیدم گفت: حکیمه راست گفته.

۲- نسیم و ماریه خادم حضرت امام حسن عسکرى علیه السّلام گویند: هنگامى که‏ صاحب الزمان از مادرش متولد شدند روى زانوى خود نشسته و سبابه خود را هم بطرف آسمان بلند کرد در این هنگام عطسه نمود و سپس فرمود: الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ* و صلى اللَّه على محمد و آله» ستمگاران گمان کرده‏اند که حجت خداوند باطل شده است و اگر اذن سخن گفتن به ما داده شود شک از بین خواهد رفت.

۳- ابراهیم بن محمد گوید: نسیم خادم گفت: یک شب پس از تولد حضرت صاحب الزمان بر او وارد شدم و در این وقت عطسه‏اى به من عارض شد، فورا فرمود:

یرحمک اللَّه، نسیم گوید: من خوشوقت شدم، حضرت فرمود: تو را در باره عطسه بشارت ندهم؟ عرض کردم بفرمائید، فرمود: عطسه تا سه روز انسان را از مرگ نگه میدارد.

(اشخاصى که خدمت امام علیه السّلام رسیده‏اند)

۱- محمد بن اسماعیل بن موسى بن جعفر گوید: من پسر حسن بن على علیهما السّلام را در حالى که کودک بود در میان مسجدین مشاهده کردم.

۲- ابراهیم بن محمد گوید: از اشخاصى که خدمت حضرت صاحب رسیده‏اند ابو نصر ظریف خادم بوده است.

۳- عبد اللَّه بن جعفر حمیرى گوید: من به اتفاق شیخ ابو عمرو در نزد احمد ابن اسحاق بودم و تصمیم گرفتم از وى در باره «خلف» سؤال کنم، گفتم: اى ابو عمرو میل دارم از تو مسأله‏اى بپرسم و لیکن در موضوع آن هیچ شکى ندارم، عقیده دینى من اینست که زمین از حجت خالى نمیگردد، و چون چهل روز به روز قیامت بماند حجت برداشته میگردد و باب توبه هم بسته مى‏شود.

در این هنگام اگر کسى تازه ایمان بیاورد او را سودى نخواهد بود، و یا افرادى که تا این وقت از ایمان خود سودى نبرده باشند پس از این نفعى نخواهند دید و این گروه از بدترین مخلوقات خواهند بود، و لیکن من دوست دارم که بر یقینم افزوده گردد ابراهیم علیه السّلام هم از خداوند خواست تا طرز احیاء مردگان را بوى نشان دهد خداوند فرمود: مگر تو ایمان نیاورده‏اى؟ عرض کرد: چرا ایمان دارم و لیکن میل دارم‏ اطمینان براى من حاصل گردد.

احمد بن اسحاق به من اطلاع داد که از حضرت ابو الحسن عسکرى علیه السّلام پرسیدم مسائل دین خود را از کدام شخص اخذ کنم و حرف که را مورد قبول قرار دهم؟ فرمود عمرى محل اطمینان و مورد اعتماد من است، وى هر چه بشما بگوید از من یاد گرفته است، اینک به سخنان او گوش بده، وى مردى امین و موثق است.

و ابو على هم به من گفت: از حضرت ابو محمد علیه السّلام همچه سؤالى کرده‏ام، حضرت فرمود: عمرى و پسرش هر دو ثقه میباشند و هر چه بشما بگویند و برسانند از من گرفته‏اند اکنون به حرف آن دو گوش کنید و از آنان اطاعت نمائید زیرا آنها در نزد من موثق و امین هستند، و این قول دو امام شما است که در باره وى رسیده است.

راوى گوید: در این هنگام ابو عمرو بزمین افتادند و سجده کردند و گریستند، پس از این گفت، بپرس، گفتم: ابو محمد را دیدى؟ گفت: آرى بخدا قسم گفتم:

یک مسأله باقى مانده؟ گفت: بپرس، گفتم: اسمش چیست؟ گفت: بردن نام او بر شما حرام است و از اسم او نپرسید، و من این مطلب را از نزد خود نمیگویم، و حق ندارم از پیش خود موضوعى را حلال و یا حرام بکنم، و او خود این دستور را داده است.

در نزد خلیفه این طور وانمود شده است که ابو محمد درگذشته و از خود فرزندى باقى نگذاشته است، و لذا میراث او را تقسیم کردند و به کسى که استحقاق نداشت دادند، و او هم بر این مصیبت‏ها صبر کرد، و حال اینکه وى عیالاتى دارد که اکنون گردش مى کنند، و لیکن کسى جرأت نمیکند خود را به آنان معرفى کند و یا چیزى به آنها برساند، و اگر اسم او برده شود در طلبش بیرون خواهند شد، اینک از خدا بترسید و از بردن نام وى خوددارى کنید.

۴- خادمه ابراهیم بن عبده نیشابورى که از زنان صالحه بود گوید: من با ابراهیم در صفا ایستاده بودم که ناگهان صاحب الامر علیه السّلام آمد و در کنار او توقف کرد، و کتاب مناسک او را گرفت و مطالب به وى تعلیم کرد.

۵- ابو على احمد بن ابراهیم بن ادریس از پدرش روایت میکند که وى گفت:

من صاحب را بعد از وفات پدرش دیدم در حالى که جوان بود و دست و سرش را بوسیدم.

۶- احمد بن نظر گوید: روزى در مجلس قنبرى که از اولاد قنبر بزرگ غلام حضرت رضا علیه السّلام بود حدیث جعفر بمیان آمد و وى جعفر را مذمت کرد، گفتم: غیر از او کسى نیست، وى متذکر حضرت حجت شد گفتم: شما او را دیده‏اى؟ گفت: جعفر دو مرتبه او را دیده است.

۷- ابو هارون که یکى از شیعیان بود گفت: من صاحب الزمان را دیدم در حالى که چهره‏اش مانند ماه میدرخشید و در سره آن حضرت موئى دیدم که مانند خطى کشیده بود، هنگامى که جامه را از وى دور کردم دیدم ختنه شده است و از پدرش این جریان را پرسیدم فرمود: وى هم چنان متولد شده است و لیکن ما براى اینکه به سنت عمل کرده باشیم کاردى بر وى خواهیم کشید.

و اگر ما بخواهیم نام جمیع اشخاصى که خدمت آن حضرت رسیده‏اند ذکر کنیم کتاب بطول خواهد انجامید، و پس از این در باب دیگر اخبارى به این مناسبت ذکر خواهیم کرد و در این باب همین اندازه کافى است و مقصود ما را هم حاصل میکند.

[ (۲) دلائل امامت از نظر عقل و نص‏]

(دلیل امامت حضرت صاحب علیه السّلام از نظر اعتبار)

به دلائل عقلى وجوب امامت ثابت شده، و معلوم گردیده که خداوند متعال بندگان مکلف خود را در هیچ زمانى بدون امام معصوم رها نخواهد کرد، زیرا باید امامى در میان مردم باشد تا مفاسد و قبایح را براى آنان بیان کند و به طرق سعادت و کمال رهنمائى نماید، تشخیص این امام یا از طریق نصوص است که او را به مردم معرفى کرده باشند، و یا وقوع معجزه و خرق عادت است که به این وسیله صدق مدعاى وى براى مردم روشن گردد.

پس از امامت حضرت امام حسن عسکرى علیه السّلام جز در مورد حضرت مهدى سلام اللَّه علیه و عجل اللَّه تعالى فرجه الشریف براى احدى این صفات دیده نشده و کسى هم براى دیگرى ادعاى نص بر امامت نکرده، پس با این مقدمه امامت حضرت بقیه اللَّه ثابت است، زیرا اجداد و پدر او علیهم السّلام بر امامت و خصوصیات او تصریح کرده‏اند و اگر مطلب غیر از این باشد حق از ملت اسلام خارج میگردد.

راجع به امامت حضرت صاحب الزمان علیه السّلام از حضرت رسول و ائمه اطهار علیهم السّلام روایات و نصوص زیادى رسیده و جریان غیبت و ظهور آن جناب را به خوبى روشن کرده‏اند، و ما کلیه این اخبار را که دلالت بر امامت آن بزرگوار دارد پس از این در فصل مخصوصى ذکر خواهیم کرد تا موضوع امامت و غیبت او از هر جهت روشن گردد، و دوستان وى با عقیده ثابت در صراط مستقیم حق قدم بردارند.

(۲)(نصوص وارده بر غیبت حضرت صاحب علیه السّلام)

۱- جابر بن عبد اللَّه انصارى گوید: حضرت رسول صلى اللَّه علیه و آله فرمود: مهدى از فرزندان من خواهد بود، نام او نام من و کنیه وى کنیه من است، وى از همه مردمان به من اشبه است، وى مدتى از انظار پنهان خواهد شد، و در این غیبت گروهى از مردم در حیرت و سرگردانى خواهند افتاد، پس از مدتى از پشت پرده بیرون میگردد و همچون ستاره فروزانى میدرخشد، و زمین را از عدل و داد پر میکند همچنان که از جور و ستم پر شده باشد.

۲- ابو بصیر از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که حضرت رسول صلى اللَّه علیه و آله فرمود: مهدى از فرزندان من است وى با من همنام و کنیه خواهد بود، او از نظر آفرینش و اخلاق به من اشبه است، او را غیبتى خواهد بود که گروهى از طول غیبت گرفتار حیرت و سرگردانى خواهند شد، بعد از مدتى مانند ستاره روشنى طلوع خواهد کرد و زمین را که از جور و ظلم پر شده باشد پر از عدل و مهربانى میسازد.

۳- صالح بن عقبه از پدرش و او از حضرت صادق روایت کرده که حضرت رسول صلى اللَّه علیه و آله فرمود: مهدى از فرزندان من خواهد بود، او را غیبتى است که گروهى از طول آن در حیرت خواهند افتاد، وى ذخائر پیغمبران را خواهد آورد و زمین را پر از عدل میکند بعد از اینکه از جور پر شده باشد.

۴- ابن عباس گوید: حضرت رسول صلى اللَّه علیه و آله فرمود: على بن ابى طالب امام امت من و جانشین من بر آنها میباشد، قائم منتظر از فرزندان اوست که زمین را پس از ظلم و جور از عدل و داد پر خواهد کرد، به خداوندى که مرا براستى برانگیخت معتقدین به امامت وى در زمان غیبتش از کبریت احمر گران‏بهاتر هستند، در این هنگام جابر بن عبد اللَّه انصارى برخاست و عرض کرد: یا رسول اللَّه قائم که از فرزندان شما خواهد بود غیبت خواهد کرد؟ فرمود: آرى به خداوند سوگند پروردگار مؤمنین را به غیبت او آزمایش خواهد کرد و کافرین را از بین میبرد، اى جابر غیبت وى سرى از اسرار خداوند است که علت آن از مردم مخفى شده است اینک در خود شکى راه نده زیرا که شک و حیرت در این باره کفر است.

۵- هشام بن سالم از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که حضرت رسول صلى اللَّه علیه و آله فرمود: «قائم» از فرزندان من است، نام او نام من و کنیه وى کنیه من میباشد، او در هیئت و رنگ و رخساره مانند من است، مهدى با سنت من ظهور خواهد کرد و مردم را به ملت و شریعت من دعوت میکند و آنان را بطرف کتاب خداوند میخواند.

اکنون هر که از وى اطاعت کند مرا اطاعت کرده است و هر کس از فرمان وى سرپیچد از دستور من تمرد کرده است، هر کس منکر غیبت وى گردد مرا انکار نموده است، هر که او را تکذیب کند مرا تکذیب کرده است، هر کس او را تصدیق کند مرا تصدیق کرده است، من به خداوند شکایت میبرم از اشخاصى که گفتارم را در باره وى تکذیب کنند، و حرفهاى مرا انکار نمایند، و امت مرا از راه او برگردانند، و زود است که ستمکاران متوجه اعمال خود شوند.

۶- اصبغ بن نباته گوید: امیر المؤمنین علیه السّلام را مشاهده کردم در حالى که در فکر فرو رفته و سر بزیر افکنده بود، عرض کردم: یا امیر المؤمنین چرا متفکر هستى و بر زمین نگاه میکنى؟ آیا بزمین رغبت پیدا کرده‏اى؟ فرمود: نه به پروردگار سوگند رغبتى بزمین ندارم و هرگز بدنیا میل نبسته‏ام، من در باره یازدهمین فرزند خود که از پشت من ظهور خواهد کرد و زمین را از عدل و داد پر میکند همان گونه که از ظلم و جور پر شده باشد در فکر فرو رفته‏ام.

براى این فرزندم غیبت طولانى در پیش است و مردم از طول غیبت در حیرت و سرگردانى خواهند افتاد، گروهى از مردم گمراه میشوند و جماعتى دیگر هدایت مى گردند، گوید: عرض کردم: یا امیر المؤمنین این موضوع انجام خواهد گرفت؟ فرمود:

آرى این مطالب پیش مى‏آید و تو از این موضوعات اطلاع ندارى معتقدین بوى از بهترین افراد این امت هستند که با نیکان عترت همراه میباشند، گوید: عرض کردم:

بعد از این چه خواهد شد؟ فرمود: خداوند مقدرات خود را ظاهر خواهد ساخت و عنایات خود را به معرض ظهور و بروز خواهد رسانید.

یکى از کلمات مشهور امیر المؤمنین علیه السّلام که به کمیل بن زیاد فرموده این است:

خداوندا تو زمین را از حجت خالى نمیگذارى، این حجت یا در میان مردم ظاهر و مشهور است، و یا از ترس در پشت پرده غیبت میباشد و وجود حجت براى اینست که برهان و دلائل تو از بین نرود و به مردم اتمام حجت شده باشد.

۷- اصبغ از حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام روایت کرده که آن جناب فرمود: قائم به اندازه در پشت پرده غیبت خواهد ماند که جهال میگویند خداوند به آل محمد احتیاجى ندارد.

۸- حضرت عبد العظیم حسنى از حضرت جواد علیه السّلام روایت کرده که امیر المؤمنین سلام اللَّه علیه فرمود: غائب ما به اندازه غیبتش طول خواهد کشید که شیعیان در غیبت او مانند گوسفندان که در دنبال چراگاه میدوند و به آن نمیرسند خواهند بود، اینک هر کس در عقیده خود ثابت بماند و از طول غیبت متحیر و سرگردان نگردد روز قیامت با من خواهد بود، و نیز فرمود: قائم ما هر گاه قیام کند بیعت احدى در گردن او نخواهد بود، و براى همین جهت ولادت او از انظار مخفى است و شخصش هم از دیده نهان است.

۹- علی بن ابراهیم از حضرت رضا علیه السّلام روایت کرده که امیر المؤمنین سلام اللَّه علیه فرمود: اى حسین نهمین فرزند تو قائم بر حق است، او دین را ظاهر کرده و عدل را در زمین جارى میکند، حسین علیه السّلام فرمود: عرض کردم: این قضیه عملى خواهد شد؟ فرمود: آرى به خداوندى که محمّد را براستى برگزید و او را به نبوت مبعوث کرد، و لیکن او غیبت طولانى خواهد داشت که جز مردان مخلص که روح یقین در کالبد آنها جاى دارد در عقیده خود ثابت نخواهند ماند، و اینان هم افرادى هستند که خداوند میثاق ولایت ما را از آنان اخذ کرده و اینان را در دلهاى آنها جاى داده و با تاییدات خود آنان را تایید کرده است.

۱۰- حنان بن سدیر از ابو سعید عقیصا روایت میکند که پس از مصالحه حضرت مجتبى علیه السّلام با معاویه مردم خدمتش رسیدند و در مورد صلح با معاویه آن حضرت را ملامت کردند، امام حسن فرمود: واى بر شما نمیدانید من چه عملى را انجام داده‏ام؟! به خداوند سوگند عمل من براى شیعیانم از آنچه که خورشید بر آن پرتو مى افکند بهتر است.

مگر شما نمیدانید من امام شما هستم، و اطاعت من بر شما واجب است و من یکى از سید جوانان اهل بهشتم و جدم به این موضوع تصریح کرده است، گفتند: آرى مى دانیم، فرمود: مگر نمیدانید هنگامى که خضر کشتى را سوراخ کرد و غلام را کشت و دیوار کج را راست نمود حضرت موسى بر وى اعتراض کرد، زیرا موسى از وجه حکمت آن اطلاع نداشت در صورتى که نزد خداوند عمل خضر خوب بود.

مگر نمیدانید که بیعت جبابره و طاغیان زمان بر گردن همه ما اهل بیت هست، و فقط قائم ما از این مورد مستثنى است و هیچ کس بر گردن او بیعت ندارد، قائم همان کسى است که حضرت عیسى پشت سر او نماز میخواند، خداوند ولادت او را مخفى مى دارد و شخص او را از انظار پنهان میکند تا کسى در گردن او بیعت نداشته باشد، وى‏ نهمین فرزند از اولاد برادرم حسین است که از سیده کنیزان متولد خواهد شد، خداوند عمر او را طولانى خواهد کرد و در پشت پرده غیبت نگاه خواهد داشت، و پس از مدتى طولانى ظهور میکند در حالى که جوان است و سنش از چهل سال کمتر نشان میدهد، و این براى این است که مردم بدانند خداوند بهر چیزى قادر است.

۱۱- محمّد بن ابى عمیر از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که حسین بن علی علیهما السّلام فرمود: در نهمین فرزند من سنتى از یوسف و سنتى از عیسى خواهد بود، و او قائم ما اهل بیت است و خداوند مقدمات ظهور او را در یک شب فراهم خواهد کرد.

۱۲- همدانى از آن حضرت روایت کرده که فرمود: قائم این امت نهمین فرزند من است که امر خلافت در دست او قرار خواهد گرفت، و او کسى است که در حال حیاتش میراث او تقسیم خواهد شد.

۱۳- یحیى بن وثاب از عبد اللَّه بن عمر روایت میکند که از حسین بن علی علیهما السّلام شنیدم میفرمود: اگر جز یک روز از عمر دنیا باقى نماند خداوند آن روز را طولانى خواهد کرد تا مردى از فرزندان من بیرون شود و دنیا را پر از عدل و داد کند پس از آنکه از ظلم و جور پر شده باشد، و من این حدیث را همین طور از حضرت رسول صلى اللَّه علیه و آله شنیده‏ام.

۱۴- حمزه بن حمران از سعید بن جبیر روایت کرده که او گفت: از حضرت سجاد علیه السّلام شنیدم میفرمود: در قائم ما خصلت‏هائى از شش پیغمبر که عبارتند از: نوح، ابراهیم، موسى، عیسى، ایوب، و محمّد علیهم السّلام وجود دارد، طول عمر از نوح، مخفى بودن ولادت و کناره‏گیرى از مردم از ابراهیم، خوف و تقیه از موسى، اختلاف مردم از عیسى، فرج بعد از ابتلاء از ایوب، و خروج با شمشیر از محمّد صلى اللَّه علیه و آله.

راوى گوید: از آن حضرت بار دیگر شنیدم میفرمود: ولادت قائم ما از انظار مردم پنهان است، و حتى مردم خواهند گفت: او هنوز متولد نشده است، قائم هنگامى که خروج کند تحت بیعت کسى نخواهد بود.

۱۵- علی بن ابراهیم از عمرو بن ثابت روایت میکند که حضرت سجاد علیه السّلام فرمود:

هر کس در هنگام غیبت قائم ما به دوستى ما ثابت بماند خداوند به وى اجر هزار شهید مانند شهداى بدر خواهد داد.

۱۶- عبد اللَّه بن عطا گوید: به حضرت باقر علیه السّلام عرض کردم: شیعیان شما در عراق زیادند و در میان اهل بیت هم کسى مانند شما نیست، امام باقر فرمود: سخنان بى‏سر و ته افراد بدون اراده در گوش تو اثر کرده، به خداوند قسم من صاحب شما نیستم، صاحب شما آن کسى است که ولادتش از نظر مردم مخفی بماند.

۱۷- ابو الجارود زیاد بن منذر از حضرت باقر علیه السّلام روایت میکند که آن جناب به من فرمود: هر گاه چرخ زمان برگشت و مردم گفتند: قائم از دنیا رفته، و یا کشته شده و معلوم نیست در کجا است؟ و افرادى هم میگویند: قائم در این دنیا نیست و اکنون استخوانهایش هم در زیر زمین پوسیده، در این هنگام که مردم این گونه سخنان را بر زبان جارى میسازند تو امیدوار باش، و هر گاه شنیدید که وى در کجا است فورا بطرف او حرکت کنید و لو اینکه مانند کودکان دست و پا کنید.

۱۸- ابو بصیر از حضرت باقر علیه السّلام روایت میکند که فرمود: در صاحب الامر چهار سنت از چهار پیغمبر هست، خوف و انتظار از موسى، زندان از یوسف، خروج با شمشیر از محمّد، و اما نسبت به حضرت عیسى مردم خواهند گفت: قائم مرده است در صورتى که وى حیات دارد، همان طور که در مورد عیسى اختلاف شده است.

۱۹- محمد بن مسلم گوید: خدمت حضرت باقر علیه السّلام رسیدم و در نظر داشتم در مورد قائم از وى سؤالاتى بکنم، قبل از اینکه من آغاز سخن کنم، امام علیه السّلام فرمود:

اى محمّد بن مسلم قائم آل محمّد به پنج پیغمبر شباهت دارد و آنان عبارتند از: یونس بن متى، یوسف بن یعقوب، موسى، عیسى و محمد علیهم السّلام.

اما شباهت او با یونس از این جهت است که آن حضرت پس از غیبت طولانى ظهور خواهد کرد و با کبر سنى که دارد از نظر صورت جوان است، و شباهت به یوسف از این نظر است که از میان خویشاوندان و عموم مردمان دور است، در صورتى که از نظر مسافت بین او و خویشاوندان و اهل بیتش فاصله‏اى در بین نیست.

و اما از جهت موسى براى این است که همواره در حال خوف و تقیه است، و ولادتش از نظر مردم پنهان است، و شیعیان هم در غیبت طولانى او از دست دشمن در رنج و اذیت میباشند تا آن گاه که خداوند اذن قیام دهد و او را بر دشمنان و مخالفینش پیروز گرداند.

و اما از جهت عیسى از این نظر است که مردم در باره وى اختلاف میکنند، گروهى میگویند وى به دنیا نیامده، جماعتى اظهار میکنند وى مصلوب شده و کشته گردیده است، و اما شباهت او به جدش حضرت رسول صلى اللَّه علیه و آله براى این است که شمشیر میکشد و دشمنان خدا و رسولش را میکشد، و با ظالمین و ستمگران جنگ میکند، پروردگار او را با شمشیر و انداختن رعب در دل ظالمین یارى خواهد نمود و پرچم او همواره جلو خواهد رفت و به عقب بر نخواهد گشت، از علائم ظهور او خروج سفیانى در شام و خروج یمانى در یمن، و صیحه آسمانى در ماه رمضان، و فریاد منادى که او را با نام خود و پدرش فریاد خواهد زد.

۲۰- محمّد بن سنان از صفوان بن مهران روایت کرده که حضرت صادق علیه السّلام فرمود:

هر کس به امامت ائمه اقرار کند و به امامت مهدى عقیده نداشته باشد مانند این است که به همه پیغمبران معتقد باشد ولى نبوت حضرت رسول صلى اللَّه علیه و آله را انکار کند، خدمت حضرت صادق عرض کردند: مهدى از فرزندان تو کدام است؟ فرمود: پنجمین نفر از فرزندان هفتمى که شخصش از نظر شما نهان است و بردن نامش هم بر شما جائز نیست.

۲۱- احمد بن هلال از ابو الهیثم بن ابى حیه روایت کرده که حضرت صادق علیه السّلام فرمود: هر گاه سه نام متوالى که عبارتند از: محمد، على، و حسن با هم اجتماع کردند چهارمى آنها قائم است.

۲۲- مفضل بن عمر گوید: خدمت سید خود حضرت صادق علیه السّلام رسیدم و عرض کردم: اى آقاى من چو میشد که ما را از امام بعد از خودت مطلع میکردید؟ فرمود:

اى مفضل امام بعد از من موسى است، و خلف منتظر هم «م ح م د» بن على بن محمد ابن على بن موسى خواهد بود.

۲۳- محمد بن خالد برقى از ابراهیم کرخى روایت کرده که گفت: خدمت حضرت صادق علیه السّلام رسیدم و هنگامى که نشستم ناگهان موسى بن جعفر علیهما السّلام در حالى که کودک بود وارد شد، من از جاى خود برخاستم و دست او را بوسیدم و بار دیگر در جاى خود قرار گرفتم، در این هنگام امام صادق فرمود: این کودک پس از من بر شما امام است، و لیکن گروهى در مورد وى هلاک خواهند شد و جماعتى هم به سعادت خواهند رسید، خداوند قاتل او را لعنت کند و بر عذاب او بیافزاید.

خداوند از صلب او بهترین اهل زمین را خارج میکند که با جد خود محمد هم نام است، او در مقام جدش خواهد نشست و با احکام و سنن او عمل خواهد نمود، وى معدن امامت و حکمت بوده و با احکام آن کاملا آشنا است، یکى از ستمگاران بنى فلان پس از مشاهده عجائبى از وى براى حسد او را خواهد کشت، و لیکن خداوند امر خود را به آخر خواهد رسانید اگر چه مشرکین اباء و امتناع داشته باشند.

پروردگار از صلب این دوازدهمین امام را بیرون میکند و عدد ائمه اثنا عشر را تکمیل میسازد، خداوند آنان را به کرامت خود اختصاص داده و در خانه مقدس خود جاى مرحمت کرده است، امام دوازدهمین از این ائمه مانند کسى است که در مقابل حضرت رسول صلى اللَّه علیه و آله شمشیر کشیده و به جهاد پرداخته است.

راوى گوید: در این هنگام یکى از طرفداران و دوستان بنى امیه وارد شد و حضرت صادق علیه السّلام سخن خود را قطع کرد، و من مکرر خدمت امام صادق رسیدم تا دنبال این سخنان را بفرماید و لیکن به مقصود خود نائل نشدم، و لیکن در سال بعد که خدمت حضرت رسیدم و پس از سلام فرمود: اى ابراهیم امام دوازدهم اندوه و غم را زایل میکند و سختى و محنت را از شیعیان برطرف میسازد، پس از اینکه شیعیان در فشار و رنج قرار گرفته و مدتى دراز در بلاء و تعب مانده باشند، خوشا به حال افرادى که آن زمان را درک کنند، پس از آن فرمود: اى ابراهیم آیا همین اندازه برایت کافى است؟ ابراهیم گوید: بعد از این فرمایش دیگر مطلبى به من خوش نیامد و دلم چیزى را قبول نکرد، زیرا از فرمایش امام علیه السّلام دلم خوشحال و چشمم روشن گردید

۲۴- محمد بن خالد برقى از مفضل بن عمر روایت کرده که حضرت صادق علیه السّلام فرمود: نزدیک‏ترین اعمال و پسندیده‏ترین افعال نزد خداوند در هنگام غیبت ولى عصر انتظار فرج است، و این براى افرادیست که در غیبت ولى عصر گرفتار تردید نشوند و بدانند که با غیبت حجت خدا عهد و میثاق پروردگار باطل نشده و حجت از بین نرفته است.

و اما سخت‏ترین غضب خداوند بر افرادى قرار خواهد گرفت که حجت خدا را نیابند و در مورد او گرفتار شک و تردید گردند، خداوند چون میدانست دوستان او در هنگام غیبت حجتش گرفتار تردید نخواهند شد او را از انظار پنهان کرد، و در غیر این صورت ولی عصر را از انظار غایب نمیساخت، و کسانى که منکر غیبت حجت خداوند باشند از شرار مردم محسوب میشوند.

۲۵- عبد الرحمن بن ابى نجران از سدیر صیرفى روایت میکند که از حضرت صادق علیه السّلام شنیدم میفرمود: در قائم خصلتى از یوسف هست، عرض کردم: مقصود شما غیبت و سرگردانى اوست؟ فرمود: چرا این ملت اشباه خنازیر منکر این مطلب میشوند در صورتى که برادران یوسف از فرزندان انبیاء و اسباط بودند، آنان برادر خود را فروختند و پس از این او را نشناختند تا این که یوسف خودش گفت: من یوسف هستم و این هم برادر من است.

اکنون چرا این امت منکر غیبت حجت خدا میشوند؟ یوسف در مصر سلطنت میکرد و بین او با پدرش فقط هژده روز فاصله بود، و اگر خداوند اراده میکرد جاى او را به پدرش نشان میداد به خداوند سوگند هنگامى که به یعقوب مژده دادند که یوسف در مصر است او در نه روز خودش را به مصر رسانید.

پس اینک چرا این ملت نمیخواهد قبول کند که خداوند با حجت خود مانند یوسف معامله کند، آرى حجت خداوند هم مانند یوسف در کوچه‏ها و بازارها راه میرود و لیکن مردم او را نمیشناسند تا آنگاه که وقتش برسد و او هم مانند یوسف خود را معرفى کند، امام علیه السّلام این آیه را قرائت فرمود: هَلْ عَلِمْتُمْ ما فَعَلْتُمْ بِیُوسُفَ وَ أَخِیهِ إِذْ أَنْتُمْ جاهِلُونَ* قالُوا أَ إِنَّکَ لَأَنْتَ یُوسُفُ قالَ أَنَا یُوسُفُ وَ هذا أَخِی‏ ۲۶- احمد بن محمد بن عیسى از زراره بن اعین روایت کرده که از حضرت صادق علیه السّلام شنیدم میفرمود: قائم قبل از اینکه قیام کند غیبتى خواهد داشت گفتم:

چرا؟ فرمود: براى اینکه از دشمنانش میترسد- حضرت در این هنگام به شکم خود اشاره کردند- سپس فرمود: اى زراره او کسى است که مردم انتظارش را خواهند داشت، و او همان است که ولادتش از انظار مردم مخفى خواهد بود، گروهى میگویند او هنوز متولد نشده، جماعتى اظهار میکنند: وى از انظار مردم نهان است، بعضى میگویند: او هنوز در شکم مادرش هست، دسته خواهند گفت: او دو سال قبل از فوت پدرش وفات کرده است.

در حالى که وى نمرده و در پشت پرده غیبت در انتظار اذن خداوند است تا فرمان خروج او را بدهد، و لیکن پروردگار با غیبت او میخواهد شیعیان را بیازماید، در غیبت ولى عصر اهل باطل گرفتار شک و تردید میگردند و در حیرت و سرگردانى فرو میروند، زراره گوید: عرض کردم: قربانت گردم: اگر من آن زمان را درک کردم چه عملى انجام دهم؟ فرمود: اى زراره هر گاه آن عصر را درک کردى به قرائت این دعا مداومت کن:

«اللهم عرّفنى نفسک، فانک ان لم تعرّفنى نفسک لم أعرف رسولک، اللهم عرّفنى رسولک فانک ان لم تعرّفنى رسولک لم أعرف حجتک، اللهم عرّفنى حجتک فانک ان لم تعرّفنى حجتک ضللت عن دینى» پس از این فرمود: اى زراره در مدینه کودکى کشته خواهد شد، گوید عرض کردم: قربانت گردم مگر لشکریان سفیانى او را نخواهند کشت فرمود: خیر، او را لشکریان بنى فلان میکشند، او وارد مدینه میگردد و مردم نمیفهمند از کدام طرف رفت و سپس آن کودک را میگیرد و میکشد، هنگامى که این کودک از روى ظلم و ستم کشته شد پروردگار آنها را مهلت نمیدهد و شما در این هنگام در انتظار فرج باشید.

۲۷- یونس بن عبد الرحمن از عبد اللَّه بن سنان روایت کرده که حضرت صادق علیه السّلام فرمود: در این زودى براى شما شبهه‏اى پیش خواهد آمد که نه علم خروج از آن را دارید و نه امامى هست که شبهه را براى شما حل کند، و در سرگردانى خواهید ماند افرادى که بخواهند از این گونه شبهات رهائى پیدا کنند باید دعاى غریق را بخوانند گوید: عرض کردم دعاى غریق کدام است؟ فرمود: میگوئى:

«یا اللَّه یا رحمان یا رحیم، یا مقلب القلوب ثبت قلبى على دینک» گفتم: «یا مقلب القلوب و الابصار ثبت قلبى على دینک» فرمود: خداوند مقلب قلوب و ابصار هست و لیکن همان طور که من دستور دادم قرائت کن و بگو: «یا مقلب القلوب ثبّت قلبى على دینک» ۲۸- سدیر صیرفى در حدیث مفصلى از حضرت صادق علیه السّلام روایت میکند که فرمود: خداوند عمر بنده صالح خود خضر را براى این طولانى نکرد که او را نبوت داده و یا کتابى بر وى نازل کرده و یا شریعت او شرایع دیگر را نسخ نموده، و یا اینکه او را امام مردم معین کرده و آنها را ملزم ساخته است تا از وى متابعت کنند و او را اطاعت نمایند پروردگار متعال چون میدانست که عمر حضرت قائم در غیبت بطول خواهد انجامید و مردم غیبت او را براى طول مدت انکار خواهند کرد، لذا عمر حضرت خضر را طولانى کرد تا مؤید طول عمر حضرت قائم گردد، و حجت و برهان معاندین در انکار این موضوع باطل شود و حجت بر مردم تمام بشود.

۲۹- سعد بن عبد اللَّه از على بن جعفر روایت میکند که موسى بن جعفر علیهما السّلام فرمود، هر گاه نفر پنجم از اولاد هفتم از میان شما رفت در این هنگام از خدا بترسید و متوجه دین خود باشید که شما را از راه راست منحرف نکنند، فرمود: اى برادرم صاحب این امر به اندازه‏اى غیبتش طول خواهد کشید که گروهى از معتقدین به اهل بیت علیهم السّلام هم از او برمیگردند و این محنتى است که خداوند بندگان خود را بوسیله آن آزمایش میکند، و اگر پدران و اجداد شما میدانستند دین بهترى از این هست از او متابعت میکردند، على بن جعفر فرمود: عرض کردم: اى سید من پنجمین از اولاد هفتم کدام است؟ فرمود: اى برادر عقل شما این موضوع را درک نمیکند و اگر زنده‏ ماندید او را خواهید دید.

۳۰- على بن ابراهیم از یونس بن عبد الرحمن روایت میکند که خدمت حضرت موسى بن جعفر علیه السّلام رسیدم و عرض کردم: یا ابن رسول اللَّه شما قائم به حق هستید؟

فرمود من قیام به حق دارم و لیکن آن قائم که زمین را از دشمنان خدا پاک میکند و جهان را پر از عدل و داد میسازد پس از اینکه از ظلم و جور پر شده باشد پنجمین فرزند من است و براى وى غیبتى خواهد بود که گروهى در هنگام غیبت او مرتد میشوند و جماعتى هم ثابت قدم میمانند، پس از این فرمود: خوشا به حال شیعیان ما که دست از ریسمان ولاء ما برندارند و به غیبت قائم ما ثابت باشند، هر کس در دوستى ما پا بر جا باشد و از دشمنان ما تبرى جوید از ما خواهد بود، آنان از امامت ما راضى بوده و ما هم از متابعت و تشیع آنها نسبت به خودمان رضایت داریم، خوشا به حال آنان، به پروردگار سوگند آنها روز قیامت با ما در یک درجه خواهند بود.

۳۱- محمد بن حسن صفار از ایوب بن نوح روایت کرده که خدمت حضرت رضا علیه السّلام عرض کردم: ما امیدوار هستیم که صاحب الامر شما باشید و خداوند این مقام را ناگهان در عهده شما بگذارد بدون اینکه شمشیر بزنید، زیرا اکنون مردم با تو بیعت کرده و به نام شما سکه زده‏اند، فرمود: مردم همواره با ما مکاتبه دارند و مسائل خود را از ما میپرسند و با انگشت ما را به همدیگر معرفى میکنند و اموال خود را هم بطرف ما حمل مینمایند، و لیکن دشمنان ما چون از این جریان ناراحت هستند بلا- فاصله ما را دستگیر میکنند و یا مسموم میسازند این جریان همواره ادامه دارد تا آنگاه که خداوند مردى را برانگیزاند که ولادت و منشأش مخفى است ولى از نظر نسب نزد همگان معروف میباشد.

۳۲- على بن ابراهیم از ریان بن صلت روایت کرده که خدمت حضرت رضا علیه السّلام عرض کردم: شما صاحب الامر هستید؟ فرمود: من صاحب امر هستم، و لیکن آن صاحب الامر که زمین را پر از عدل و داد میکند پس از آنکه از جور و ظلم پر شده باشد غیر از من است، من با این ضعف بدن هرگز نمیتوانم صاحب الامر باشم، قائم هر گاه‏ خروج کند از نظر سن و سال پیر است و لیکن از جهت منظره و رخسار جوان میباشد صاحب الامر از نظر قواى بدنى بسیار نیرومند است و میتواند با یک حرکت درختى را از بن بر کند، و اگر در بین کوه فریاد بزند صخره‏هاى عظیم را از هم پراکنده میسازد عصاى موسى و خاتم سلیمان با او خواهد بود، و وى چهارمین نفر از فرزندان من است خداوند تا آنگاه که مشیتش تعلق گیرد او را در پشت پرده غیبت نگه میدارد و پس از آن ظاهر میسازد و زمین را بعد از ظلم و ستم پر از عدل و داد میکند، گویا مینگرم مردم را در حالى که از ظهور او ناامید شده‏اند فریادى خواهند شنید، و به این وسیله از ظهورش مطلع خواهند شد، قائم ما براى مؤمنین رحمت و براى کافرین عذابى دردناک است.

۳۳- على بن ابراهیم از على بن حسین بن خالد روایت کرده که حضرت رضا علیه السّلام فرمود: دین ندارد کسى که ورع ندارد، ایمان ندارد کسى که تقیه نمیکند، گرامیترین شما در نزد پروردگار آن کس است که تقوایش بیشتر باشد و تقیه را مورد عمل قرار دهد، خدمت حضرت عرض کردند: یا ابن رسول اللَّه تا کدام وقت باید تقیه کرد؟ فرمود تا روز معین که روز خروج قائم ما است، و هر کس قبل از خروج قائم ما تقیه را ترک کند از ما نخواهد بود.

خدمت حضرت رضا علیه السّلام عرض شد: یا ابن رسول اللَّه قائم از اهل بیت شما کدام است؟ فرمود: چهارمین نفر از فرزندان من که از سیده کنیزان متولد خواهد شد و پروردگار بوسیله آن زمین را از هر ظلم و جنایتى پاک میکند، و قائم همان کس است که ولادتش از انظار مخفى بوده و قبل از خروجش مدتى در غیبت خواهد ماند، هنگامى که از پشت پرده غیبت بیرون گردد زمین روشن مى‏شود و بساط عدل و داد را در میان مردم خواهد افکند، قائم همان است که زمین براى او در هم مى‏پیچد و سایه هم ندارد، او همان است که در موقع خروجش از آسمان فریاد میزنند و وى را به جهانیان معرفى میکنند و ظهور او را در مکه معظمه به مردم بشارت میدهند و این آیه شریفه در این مورد صادق است که: و إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَیْهِمْ مِنَ السَّماءِ آیَهً فَظَلَّتْ أَعْناقُهُمْ لَها خاضِعِینَ‏ ۳۴- عبد العظیم حسنى گوید: خدمت حضرت جواد علیه السّلام رسیدم و قصد داشتم‏ در پیرامون قائم که آیا مهدى همان است و یا غیر او سؤالاتى بکنم، قبل از اینکه من آغاز سخن کنم فرمود: اى ابو القاسم قائم از اهل بیت ما همان مهدى است که باید در هنگام غیبتش انتظار او را کشید و در موقع ظهور هم باید از وى اطاعت کرد، و او سومین کس از فرزندان من است، به خداوندى که محمد را براستى برانگیخت و ما را به امامت مخصوص گردانید اگر از عمر جهان نماند مگر یک روز پروردگار همان روز را به اندازه‏اى دراز خواهد کرد تا آنگاه که قائم را بیرون کند و زمین را پس از جور و ستم پر از عدل و داد کند، خداوند مقدمات ظهور او را مانند حضرت موسى در یک شب فراهم خواهد کرد، موسى رفت براى اهلش مقدارى آتش بیاورد و لیکن پس از مختصرى با مقام نبوت مراجعت کرد، بهترین اعمال شیعیان ما انتظار فرج است.

۳۵- حضرت عبد العظیم حسنى گوید: خدمت حضرت جواد علیه السّلام رسیدم و عرض کردم: من امیدوارم آن قائم که زمین را پر از عدل و داد میکند پس از آنکه از جور و ستم پر شده باشد شما باشید، فرمود: اى ابو القاسم ما اهل بیت همه قیام به حق داریم و مردم را بطرف دین خدا دعوت میکنیم، و لیکن آن قائم که خداوند بوسیله او زمین را از لوث وجود ستمگران پاک میسازد و عدل و داد را در میان مردم میگستراند همان است که ولادتش از نظر مردم مخفى میماند و شخصش از دیدگان پنهان میگردد و بردن نامش بر زبان‏ها حرام مى‏شود.

قائم با حضرت رسول صلى اللَّه علیه و آله همنام و کنیه است، و او همان است که زمین براى او درهم پیچیده مى‏شود و هر مشکلى برایش آسان میگردد، یاوران او که عددشان به اندازه اهل بدرند از دورترین نقاط روى زمین پیرامون او اجتماع خواهند کرد و این آیه شریفه هم بهمین جریان ناظر است‏ أَیْنَ ما تَکُونُوا یَأْتِ بِکُمُ اللَّهُ جَمِیعاً إِنَّ اللَّهَ عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدِیرٌ.

هر گاه این جماعت که از اهل اخلاص هستند براى وى فراهم آمد، و ده هزار جنگجو در زیر پرچمى گرد آمدند خداوند امر او را آشکار میکند و اذن خروجش میدهد، او پس از خروج همواره دشمنان خدا را میکشد تا پروردگار را از خود خشنود سازد، عبد العظیم حسنى گوید: عرض کردم: اى سید من وى از کجا میداند که خداوند از وى رضایت دارد؟ فرمود: در دل او عاطفه و رحم را القاء میکند، پس از اینکه قائم وارد مدینه شود لات و عزى را آتش میزند.

۳۶- حمدان بن سلیمان از صقر بن ابى دلف روایت میکند که از حضرت جواد شنیدم میفرمود: امام بعد از من على است و امر او مانند امر من و گفتار وى گفتار من و اطاعت او اطاعت من است، و امام بعد از وى حسن عسکرى است اطاعت و امر و گفتار او هم مانند پدرش میباشد و پس از این دیگر سخن نگفت، راوى گوید: عرض کردم:

پس امام بعد از وى کیست؟ در این هنگام امام علیه السّلام گریه شدیدى کرد و بعد از آن فرمود:

امام بعد از حسن فرزندش قائم به حق است که مدتى در انتظار خروج خواهد بود و مردم هم انتظار او را خواهند کشید.

راوى گوید: عرض کردم: براى چه او را قائم میگویند؟ فرمود: زیرا او پس از مدتى که از انظار مخفى بوده قیام میکند، و در غیبت او گروهى از معتقدین به امامت وى هم مرتد میشوند، عرض کردم: چرا به او منتظر گفته‏اند؟ فرمود: براى اینکه غیبتش بطول خواهد انجامید، و افراد مخلص در انتظار خروج او خواهند بود.

افراد سرگردان غیبت او را انکار خواهند کرد، و منکرین امامت او مسخره‏اش خواهند نمود، کسانى که وقت ظهور او را تعیین میکنند دروغ مى‏گویند، افرادى که بخواهند در ظهورش عجله نمایند هلاک میشوند، و اشخاصى که از اهل تسلیم باشند رهائى پیدا خواهند کرد.

۳۷- عبد العظیم حسنى گوید: خدمت حضرت علی هادى علیه السّلام رسیدم، هنگامى که چشم آن حضرت بر من افتاد فرمود: خوش آمدى اى ابو القاسم تو از دوستان حقیقى و واقعى ما هستى، عرض کردم: یا ابن رسول اللَّه میل دارم معتقدات دینى خود را بر شما عرضه بدارم اگر عقائد من درست است ثابت باشم تا آنگاه که رحمت خداوند را ملاقات کنم فرمود: عقائد خود را اظهار کن.

عبد العظیم حسنى گوید: عرض کردم: من عقیده دارم که خداوند یکى است‏ و مانند ندارد، پروردگار از حد ابطال و تشبیه بیرون است، خداوند جسم و صورت و عرض و جوهر نیست، بلکه خداوند اجسام را جسمیت داده و صورت‏ها را تصویر فرموده است و او خالق اعراض و جواهر و پروردگار همه اشیاء و مالک و آفریننده کائنات است.

من معتقدم که محمد بنده و فرستاده خداوند است و پس از وى پیغمبرى نخواهد آمد، شریعت او خاتم همه شرایع و ناسخ همه ادیان بوده و تا روز قیامت شریعتى نخواهد آمد، و معتقدم امام بعد از حضرت رسول صلى اللَّه علیه و آله امیر المؤمنین على بن ابى طالب، حسن حسین، على بن الحسین، محمد بن على، جعفر بن محمد، موسى بن جعفر، على بن موسى، محمد بن على علیهم السّلام و پس از اینان امام حق شما هستید.

حضرت هادى علیه السّلام فرمود: پس از من فرزندم حسن امام است و مردم پس از حسن چه خواهند کرد! گوید: عرض کردم: مگر داستان امام بعد از حسن از چه قرار است؟ فرمود: براى اینکه مردم او را نخواهند دید و بردن نامش هم بر زبان‏ها جائز نیست تا آنگاه که خروج کند و زمین را پس از ظلم و جور پر از عدل و داد سازد.

عبد العظیم فرمود: به این دو امام هم معتقد شدم و اینک میگویم: دوستى با اینها دوستى با خداوند است و دشمنى با اینان هم دشمنى با خداوند میباشد، اطاعت از این امامان علیهم السلام اطاعت از پروردگار و نافرمانى از آنها نافرمانى از پروردگار است.

من اعتقاد دارم که: معراج، سؤالات در قبر، بهشت، دوزخ، صراط، میزان قیامت و بعثت از قبور حق است و پروردگار همه مردم را از قبرها بیرون میکند و براى حساب به پاى میزان عدل و داد میبرد، و نیز معتقدم که واجبات پس از اقرار به ولایت عبارتند از: نماز، زکاه، روزه، حج، جهاد، امر بمعروف، نهى از منکر.

در این هنگام حضرت هادى علیه السّلام فرمود: اى ابو القاسم به خداوند قسم این عقائد دین خداست که او را براى مردم برگزیده است، به همین عقائد ثابت باش خداوند تو را در دنیا و آخرت به همین عقیده ثابت بدارد.

۳۸- علی بن ابراهیم از صقر بن ابى دلف روایت میکند که گفت: هنگامى که متوکل حضرت هادى علیه السّلام را نزد خود طلبیده بود من رفتم تا از جریان کار او سؤال کنم، حاجب متوکل چون چشمش بر من افتاد اجازه ورود داد من هم رفتم نزد او نشستم، از من پرسید حالت چگونه است؟ گفتم: از توجهات استاد حالم خوب است، پس از این مقدارى با من صحبت کرد و من از آمدنم ناراحت شدم زیرا گمان کردم وى در باره من سوء ظنى حاصل کرده است.

پس از اینکه مردم از مجلس پراکنده شدند گفت: براى چه آمده‏اى و کارت چیست؟ مثل اینکه آمده‏اى از مولایت خبرى بگیرى؟! گفتم: مولاى من متوکل است، گفت: ساکت باش و از من نترس حق با مولاى تو است و من هم با تو هم عقیده هستم گوید: گفتم: الحمد للَّه که با من هم عقیده‏اى پرسید میل دارى او را ببینى؟ گفتم: آرى گفت: بنشین تا نامه رسان بیرون شود.

هنگامى که نامه رسان بیرون شد به غلام گفت: دست صقر را بگیر و او را نزد آن علوى که در اطاق زندانى است ببر و پس از آن مراجعت کن، صقر گوید: مرا داخل اطاق کردند ناگهان مشاهده کردم حضرت هادى علیه السّلام روى حصیرى نشسته و در کنارش هم قبرى حفر کرده‏اند، خدمت حضرت سلام کردم پس از اینکه جواب سلام مرا دادند امر به جلوس فرمودند، بعد از اینکه خدمت حضرت نشستم سؤال کردند: اى صقر براى چه آمدید؟ عرض کردم: آمدم تا از شما خبرى بگیرم صقر گوید: هنگامى که به قبر نگاه کردم گریه‏ام گرفت.

در این هنگام امام علیه السّلام بطرف من متوجه شد و فرمود: اى صقر چرا گریه میکنید اینها هرگز نخواهند توانست نظر سوئى در باره ما اعمال کنند، گفتم: الحمد للَّه و پس از این عرض کردم: از حضرت رسول صلى اللَّه علیه و آله براى ما حدیثى نقل شده که معنى آن را نمى دانیم، فرمود: آن حدیث کدام است؟ عرض کردم حدیث این است که فرمود:

«لا تعادوا الایام فتعادیکم» و ما معنى و مقصود او را نمیدانیم.

حضرت هادى علیه السّلام فرمود: آرى مقصود از «ایام» ما هستیم تا آنگاه که آسمان‏ و زمین بر پا است، شنبه حضرت رسول، یک شنبه امیر المؤمنین، دوشنبه حسنین، سه شنبه على بن الحسین، محمد بن على، و جعفر بن محمد، چهارشنبه موسى بن جعفر، على ابن موسى، محمد بن على و من، پنجشنبه پسرم حسن، و جمعه هم فرزند فرزندم مى باشد که اهل حق بر وى اجتماع خواهند کرد، و او کسى است که زمین را پس از ظلم و جور پر از عدل و داد خواهد کرد، و این است معنى ایام که نباید با آنان دشمنى کرد که در آخرت هم آنها دشمن انسان گردند، پس از آن فرمود: اینک برخیزید بروید که براى شما خطر دارد ۳۹- صقر بن ابى دلف گوید: از حضرت هادى علیه السّلام شنیدم میفرمود: امام بعد از من فرزندم حسن است و بعد از وى هم فرزندش قائم خواهد بود که زمین را پس از جور و ستم پر از عدل و داد میکند.

۴۰- علی بن ابراهیم از على بن عبد الغفار روایت کرده هنگامى که حضرت جواد از دنیا رفتند شیعیان براى حضرت هادى علیه السّلام نوشتند که امر امامت در دست کیست حضرت براى آنان نوشتند مادامى که خودم در قید حیات باشم امامت در اختیار خودم خواهد بود.

و پس از اینکه مقدرات پروردگار در باره من جارى گردد جانشین من در میان شما ظاهر مى‏شود، و لیکن در باره امام پس از جانشین من چه کار خواهید کرد.

۴۱- اسحاق بن محمد بن ایوب گوید: از حضرت ابو الحسن هادى علیه السّلام شنیدم میفرمود: صاحب الامر کسى است که مردم میگویند: وى هنوز متولد نشده است.

اخبار در این باب در کتب شیعه زیاد است و بطور متواتر در نزد آنها ثابت است، و در اصول شیعه این روایات را تا زمان حیات پدرش ثبت کرده‏اند، و این اخبار و روایات بهترین برهان و محکمترین دلیل براى اثبات امامت حضرت حجت علیه السّلام است.

 

پاسخ دادن

ایمیل شما منتشر نمی شود. فیلدهای ضروری را کامل کنید. *

*

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.